گله دار ( پانا )- همچون کسی که افسار آرام و قرارش بریده باشند از گوشه ای به گوشه ای دیگر میخزید و دستش را جلو هر عرب و عجمی دراز میکرد. هزاری برایش حکم کاپ طلا را داشت؛ حتی یک سکه ضرب دیده هم میتوانست بر لبانش لبخند پیروز مندانه ای بنشاند.
گله دار ( پانا )- همچون کسی که افسار آرام و قرارش بریده باشند از گوشه ای به گوشه ای دیگر میخزید و دستش را جلو هر عرب و عجمی دراز میکرد. هزاری برایش حکم کاپ طلا را داشت؛ حتی یک سکه ضرب دیده هم میتوانست بر لبانش لبخند پیروز مندانه ای بنشاند.